تفسیر سوره تغابن ، آیات ۱۵ و ۱۶
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
إِنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَهٌ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ اسْمَعُوا وَ أَطِیعُوا وَ أَنْفِقُوا خَیْراً لِأَنْفُسِکُمْ وَ مَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ *
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
اموال و فرزندانتان فقط وسیله ی آزمایش شما هستند؛ و خداست که پاداش عظیم نزد اوست. * پس تا میتوانید تقوای الهی پیشه کنید و گوش دهید و اطاعت نمایید و انفاق کنید که برای شما بهتر است؛ و کسانی که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگارانند.
تفسیر نمونه :
در این آیه به یک اصل کلى دیگر در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده ، مىفرماید : اموال و اولاد شما ، وسیله آزمایش شما هستند ( انما اموالکم و اولادکم فتنه).
و اگر در این میدان آزمایش ، از عهده برآئید ، اجر و پاداش عظیم نزد خداوند ( از آن شما ) خواهد بود ( و الله عنده اجر عظیم).
در آیه گذشته تنها سخن از عداوت بعضى از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود که او را از راه اطاعتخدا منحرف ساخته ، به گناه ، و گاهى به کفر مىکشانند ، ولى در اینجا سخن از همه فرزندان و اموال است که وسیله آزمایش انسانند.
در واقع خداوند براى تربیت انسان ، دائما او را در کوره هاى داغ امتحان قرار مىدهد ، و با امور مختلفى او را مىآزماید ، اما این دو ( اموال و فرزندان ) از مهمترین وسائل امتحان او را تشکیل مىدهند ، چرا که جاذبه اموال از یکسو و عشق و علاقه به فرزندان از سوى دیگر ، چنان کشش نیرومندى در انسان ایجاد مىکند که در مواردى که رضاى خدا از رضاى آنها جدا مىشود ، انسان سخت در فشار قرار مىگیرد.
تعبیر به انما که معمولا براى حصر آورده مىشود نشان مىدهد که این دو موضوع ، بیش از هر چیز دیگر وسیله امتحان است ، و به همین دلیل در روایتى از امیر مؤمنان على (علیهالسلام) مىخوانیم که فرمود:
لا یقولن احدکم : اللهم انى اعوذ بک من الفتنه لانه لیس احد الا و هو مشتمل على فتنه ، و لکن من استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن ، فان الله سبحانه یقول : و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه : هیچکس از شما نگوید خداوندا ، من به تو پناه مىبرم ، از امتحان و آزمایش ، چرا که هر کس داراى وسیله آزمایشى است ( و حداقل مال و فرزندى دارد و اصولا طبیعت زندگى دنیا ، طبیعت آزمایش و بوته امتحان است ) و لکن کسى که مىخواهد به خدا پناه برد ، از امتحانات گمراه کننده پناه برد چه اینکه خداوند مىگوید : بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمون است .
همین معنى با مختصر تفاوتى در آیه ۲۸ سوره انفال دیده مىشود ( آنچه در ذیل کلام امیر مؤمنان على (علیهالسلام) و روایت فوق ذکر شده تعبیرى است که در سوره انفال آمده است ، دقت کنید).
در اینجا بسیارى از مفسران و محدثان نقل کردهاند که روزى رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) بر فراز منبر مشغول خطبه بود ، حسن و حسین (علیهماالسلام) که آن روز دو کودک بودند وارد شدند در حالى که پیراهنهاى سرخى به تن داشتند ، گاه به هنگام راه رفتن لغزش پیدا کرده مىافتادند ، همینکه چشم رسول خدا (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنها افتاد خطبه خود را قطع کرد و از منبر فرود آمد و آنها را در بغل گرفت ، و بر فراز منبر برد ، و بر دامان خود نشانید و بعد فرمود : خداوند عز و جل درست فرموده است که مىگوید : انما اموالکم و اولادکم فتنه من هنگامى که نظر به این دو کودک کردم که راه مىروند و مىلغزند ، شکیبائى نکردم تا گفتارم را قطع نمودم و آنها را برداشتم ، و بعد از آن به خطبه خود ادامه داد .
باید توجه داشت که فتنه و آزمایش ، گاه آزمون خیر است و گاه آزمون شر ، و در اینجا مىتواند آزمون خیر باشد به این معنى که خدا مىخواهد پیامبرش را بیازماید که به هنگام اشتغال به خطبه آنهم بر فراز منبر آیا ممکن است از حال این دو فرزند که جگر گوشه هاى زهرا (علیهاالسلام) هستند و هر کدام در آینده مقام والائى خواهند داشت غافل گردد ، یا ابهت و شکوه خطبه مانع از ابراز عاطفه و محبت نخواهد گشت ، و گرنه مسلم است که پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) از یاد خدا و انجام مسؤلیت سنگین تبلیغ و هدایت به خاطر محبت فرزندان هرگز غافل نمىشد .
و به هر حال این عمل پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) هشدارى بود به همه مسلمانان تا موقعیت این دو فرزند على (علیهالسلام) و فاطمه (علیهاالسلام) را بشناسند.
لذا در حدیثى که در منابع معروف اهل سنت نقل شده مىخوانیم که براء ابن عازب ( صحابى معروف ) مىگوید : رأیت الحسن بن على على عاتق النبى صلى الله علیه و آله و هو یقول : اللهم انى احبه فاحبه : حسن بن على را برشانه پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) دیدم در حالى که مىفرمود : خدایا من او را دوست مىدارم تو هم او را دوست بدار.
در روایات دیگر آمده که گاه حسین (علیهالسلام) مىآمد و به هنگام سجده بر دوش پیامبر (صلىاللهعلیهوآلهوسلّم) مىرفت و حضرت مانع او نمىشد ! و اینها همه بیانگر عظمت مقام این دو امام بزرگ است.
بنابراین تا آنجا که در توان دارید تقوای الهی پیشه کنید، و گوش دهید و اطاعت نمائید، و انفاق کنید که برای شما بهتر است، و آنها که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگار و پیروزند.
در این آیه به عنوان نتیجه گیری میفرماید، «اکنون که چنین است تقوای الهی پیشه کنید آنقدر که در توان دارید، و فرمانهای او را بشنوید و اطاعت کنید، و در راه او انفاق نمائید که برای شما بهتر است» (فاتقوا اللَّه ما استطعتم و اسمعوا و اطیعوا و انفقوا خیراً لانفسکم).
نخست دستور به اجتناب از گناهان میدهد (چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است) و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنی که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روی مسأله انفاق که از مهمترین آزمایشهای الهی است تکیه میکند و سرانجام هم میگوید سود تمام اینها عائد خود شما میشود.
بعضی از مفسران «خیراً» را به معنی «مال» تفسیر کردهاند که وسیله نیل به کارهای مثبت است همانگونه که در آیه وصیت نیز به همین معنی آمده است: کتب علیکم اذا حضر احدکم الموت ان ترک خیراً الوصیه للوالدین والاقربین بالمعروف: «بر شما مقرر شده هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد اگر خیری از خود به یادگار گذاشته وصیت به طور شایسته برای پدر و مادر و نزدیکان کند» (بقره- ۱۸۰).
جمعی نیز خیر را به معنی گستردهای تفسیر کرده، و آن را قید «انفاق» ندانسته، بلکه به کل آیه مربوط میدانند و میگویند: منظور این است اطاعت تمام این اوامر به سود شما است، (این تفسیر مناسبتر به نظر میرسد).
ذکر این نکته نیز لازم است که دستور به تقوا به مقدار توانائی هیچ منافاتی با آیه ی ۱۰۲ سورهی آلعمران ندارد که میگوید: اتقوا اللَّه حق تقاته: «آنگونه که حق تقوا و پرهیزکاری است از خدا بپرهیزید» بلکه این
هر دو مکمل یکدیگرند، چرا که در یکجا میگوید: «تا آنجا که در توان دارید تقوا پیشه کنید» و در جای دیگر میگوید: «حق تقوا را اداء کنید» مسلم است ادا کردن حق تقوا به مقدار قدرت و توانائی انسان است، زیرا تکلیف ما لا یطاق معنی ندارد، هدف این است که انسان آخرین کوشش خود را در این طریق به کار گیرد.
بنابراین کسانی که آیهی مورد بحث را ناسخ آیه سورهی آلعمران دانسته اند در اشتباهند.
و در پایان آیه به عنوان تأکیدی بر مسأله انفاق میفرماید: و آنها که از بخل و حرص خویش مصون بمانند رستگار و پیروزند» (و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون).
«شحّ» به معنی بخل توأم با حرص است، و میدانیم این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگاری انسان، و بزرگترین سد راه انفاق و کارهای خیر است، اگر انسان دست به دامن لطف الهی زند و با تمام وجودش از او تقاضا کند و در خودسازی و تهذیب نفس بکوشد و از این دو رذیله نجات یابد سعادت خود را تضمین کرده است.
گرچه در بعضی از روایات از امام صادق علیهالسلام آمده است: من ادی الزکاه فقد وقی شح نفسه: «کسی که زکات را بپردازد از بخل و حرص رهائی یافته» ولی روشن است که این یکی از مصداقهای زنده ترک بخل و حرص است، نه تمام مفهوم آن.
در حدیث دیگری میخوانیم که امام صادق علیهالسلام از شب تا صبح طواف خانه خدا بجا میآورد و پیوسته میفرمود: اللهم قی شح نفسی: «خداوندا! مرا از حرص و بخل خودم نگاهدار «یکی از یارانش عرض میکند: فدایت شوم، امشب نشنیدم غیر از این دعا، دعای دیگری کنی فرمود: چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالی که خداوند میفرماید: و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون.
منبع : تفسیر نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مکارم شیرازى