تفسیر آیه ۳۱، سوره ابراهیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
قُلْ لِعِبادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاهَ وَ یُنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خِلالٌ *
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
به بندگان من که ایمان آوردهاند بگو نماز را برپا دارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده ایم، پنهان و آشکار، انفاق کنند؛ پیش از آنکه روزی فرا رسد که نه در آن خرید و فروش است، و نه دوستی. (نه با مال میتوانند از کیفر خدا رهایی یابند، و نه با پیوندهای مادی.)
تفسیر نمونه :
عظمت انسان از دیدگاه قرآن
در تعقیب آیات گذشته که از برنامه مشرکان و کسانی که کفران نعمتهای الهی کردند و سرانجام به دارالبوار کشیده شدند سخن میگفت در آیات مورد بحث، سخن از برنامه ی بندگان راستین و نعمتهای بی انتهای او است که بر مردم نازل شده.
نخست میگوید: «به بندگان من که ایمان آورده اند بگو: نماز را برپای دارند و از آنچه به آنها روزی داده ایم در پنهان و آشکار انفاق کنند» (قل لعبادی الذین آمنوا یقیموا الصلوه و ینفقوا مما رزقناهم سرا و علانیه).
«پیش از آنکه روزی فرارسد که نه در آن روز خرید و فروش است، تا بتوان از این راه سعادت و نجات از عذاب را برای خود خرید، و نه دوستی به درد میخورد» (من قبل ان یاتی یوم لا بیع فیه و لاخلال).
نکته ها:
– پیوندی با خالق و پیوندی با خلق
بار دیگر در این آیات در تنظیم برنامهی مؤمنان راستین به مسأله ی «صلوه» (نماز) «و انفاق» برخورد میکنیم که در نظر ابتدائی ممکن است این سؤال را ایجاد کند که چگونه از میان آن همه برنامه های عملی اسلام، انگشت تنها روی این دو نقطه گذارده شده است.
علتش این است که اسلام ابعاد مختلفی دارد که میتوان آنها را در سه قسمت خلاصه کرد: رابطه ی انسان با خدا، رابطه ی انسان با خلق خدا، و رابطه ی انسان با خودش که قسمت سوم در حقیقت نتیجه ای است برای قسمت اول، و دوم، و دو برنامه ی فوق (صلوه و انفاق) هر کدام رمزی است به یکی از دو بعد اول و دوم.
نماز مظهری است برای هرگونه رابطه با خدا چرا که این رابطه در نماز از هر عمل دیگری بهتر مشخص میشود، و انفاق از آنچه خدا روزی داده با توجه به مفهوم وسیعش که هرگونه نعمت مادی و معنوی را شامل میشود رمزی است برای پیوند با خلق.
البته با توجه به اینکه سورهای که از آن بحث میکنیم «مکی» است، و هنگام نزول آن هنوز حکم زکات نازل نشده بود، این انفاق را نمیتوان مربوط به زکات دانست بلکه معنی وسیعی دارد که حتی زکات را بعد از نزولش در خود جا میدهد.
و به هر حال ایمان در صورتی ریشهدار است که در عمل متجلی شود و انسان را از یکسو به خدا نزدیک کند و از سوی دیگر به بندگانش!
– چرا پنهان و آشکار؟
کرارا در آیات قرآن میخوانیم که مؤمنان راستین انفاق یا صدقاتشان در سر و علن یعنی پنهان و آشکار است، و به این ترتیب علاوه بر بیان انفاق به معنی وسیعش به کیفیت آن هم توجه داده شده است، چرا گاهی انفاق پنهانی مؤثرتر و آبرومندانه تر است، و گاهی اگر آشکارا باشد سبب تشویق دیگران و الگوئی برای نشان دادن برنامه های اسلامی و بزرگداشتی برای شعائر دین محسوب میشود، به علاوه مواردی پیش میآید که طرف، از گرفتن انفاق ناراحت میگردد.
الان که ما در حال جنگ با دشمن خونخوار هستیم (و یا هر ملت مسلمانی که با چنین وضعی روبرو شود) مردم باایمان برای کمک به آسیب دیدگان جنگ و یا مجروحین و معلولین و یا به خود جنگجویان هر روز با مقادیر زیادی انواع وسائل زندگی راهی مرزها و مناطق جنگی میشوند، و اخبار آن در همه ی وسائل ارتباط جمعی منعکس میگردد، تا هم دلیلی برای همدردی و پشتیبانی بیدریغ عموم ملت مسلمان از جنگجویانش باشد و هم نشانه ای بر زنده بودن روح انسانی در عموم مردم و هم تشویقی باشد برای کسانی که از این قافله عقب ماندهاند تا خود را هرچه زودتر به قافله برسانند، بدیهی است در این گونه موارد انفاق علنی مؤثرتر است.
بعضی از مفسران نیز در تفاوت میان این دو گفته اند: انفاق علنی مربوط به واجبات است، که معمولا جنبه تظاهر در آن نیست، زیرا انجام وظیفه کردن بر همه لازم است، و چیز مخفیانه ای نمیتواند باشد، ولی انفاق های مستحبی چون چیزی افزون بر وظیفه ی واجب است ممکن است توام با تظاهر و ریا شود و لذا مخفی بودنش بهتر است.
به نظر میرسد که این تفسیر جنبهی کلی ندارد، بلکه در واقع شاخه ای است از تفسیر اول.
– در آن روز «بیع» و «خلال» نیست
میدانیم ماهیت روز قیامت همان دریافت نتیجه ها و رسیدن به عکسالعمل ها و بازتاب های اعمال است، و به این ترتیب در آنجا کسی نمیتواند برای نجات از عذاب فدیه ای دهد، و حتی اگر فرضا تمام اموال و ثروتهای روی زمین در اختیار او باشد و آن را انفاق کند تا ذرهای از کیفر اعمالش کم بشود ممکن نیست، چرا که «دار عمل» که سرای دنیا است پروندهاش درهم پیچیده شده است و آنجا «دار حساب» است.
همچنین پیوند دوستی مادی با هرکس و به هرصورت نمیتواند در آنجا رهائیبخش باشد (توجه داشته باشید خلال و خله به معنی دوستی است).
و به تعبیر ساده مردم در زندگی این دنیا برای نجات از چنگال مجازاتها غالبا یا متوسل به پول میشوند و یا به پارتی یعنی، از طریق «رشوه ها» و «رابطه ها» برای خنثی کردن مجازاتها دست بکار میشوند.
اگر چنین تصور کنند که در آنجا نیز چنین برنامه هائی امکانپذیر است دلیل بر بیخبری و نهایت نادانی آنها است.
و از اینجا روشن میشود که نفی وجود خله و دوستی در این آیه هیچگونه منافاتی با دوستی مؤمنان با یکدیگر در عالم قیامت که در بعضی از آیات به آن تصریح شده ندارد، چرا که آن یک دوستی و مودت معنوی است در سایه ی ایمان.
و اما مسأله ی «شفاعت» همانگونه که بارها گفته ایم به هیچوجه مفهوم مادی در آن نیست بلکه با توجه به آیات صریحی که در این زمینه وارد شده است، تنها در سایه ی پیوندهای معنوی و یکنوع شایستگی که بخاطر بعضی از اعمال خیر به دست آمده، میباشد که شرح آن را ذیل آیات ۲۵۴ سوره ی بقره (جلد دوم تفسیر نمونه صفحه ی ۱۸۸ و جلد اول صفحه ۱۵۹ به بعد) بیان داشتیم.
منبع : تفسیر نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مکارم شیرازى