تفسیر آیه ۲۲ ، سوره رعد
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَهً وَ یَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَهِ السَّیِّئَهَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ *
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
و آنها که بخاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایی میکنند؛ و نماز را برپا میدارند؛ و از آنچه به آنها روزی داده ایم، در پنهان و آشکار، انفاق میکنند؛ و با حسنات، سیئات را از میان میبرند؛ پایان نیک سرای دیگر، از آن آنهاست.
تفسیر نمونه :
«پنجمین» برنامه ی آنها (اولوا الالباب – صاحبان مغز و اندیشه) استقامت است، در برابر تمام مشکلاتی که در مسیر اطاعت و ترک گناه و جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد آنهم صبر و استقامتی برای جلب خشنودی پروردگار، و لذا میفرماید: آنها کسانی هستند که بخاطر جلب رضایت پروردگارشان صبر و استقامت به خرج دادند، (والذین صبروا ابتغاء وجه ربهم).
کرارا مفهوم «صبر» را که «استقامت به معنی وسیع کلمه» است، یادآور شده ایم و اما تعبیر به «وجه ربهم» یکی از دو معنی را میرساند:
نخست اینکه وجه در این گونه موارد به معنی «عظمت» است، همانگونه که به «نظر» و «رأی» مهم گفته میشود هذا وجه الرأی: «یعنی این رأی مهمی است» و این شاید به خاطر آنست که «وجه» در اصل به معنی صورت است و صورت انسان مهمترین قسمت ظاهری بدن او است، زیرا اعضای مهم گویائی و بینائی و شنوائی در آن قرار گرفته است.
دیگر اینکه «وجه رب» در اینجا به معنی «رضایت و خشنودی پروردگار» است، یعنی آنها به خاطر جلب رضای حق در برابر همه ی مشکلات صبر و استقامت بخرج میدهند، استعمال وجه در این معنی، به خاطر آن است که انسان هنگامی که میخواهد جلب رضایت کسی را کند صورت او را به خود متوجه میسازد، (بنابراین وجه در اینجا جنبهی کنائی دارد).
در هر صورت این جمله دلیل روشنی است بر اینکه صبر و شکیبائی و بطور کلی هرگونه عمل خیر در صورتی ارزش دارد که «ابتغاء وجه اللَّه» و برای خدا باشد، و اگر انگیزههای دیگری از قبیل ریاکاری و جلب توجه مردم که او آدم با استقامت و نیکوکاری است، و یا حتی برای ارضای غرور خود، کاری را انجام دهد بیارزش است.
و به گفته ی بعضی از مفسران گاهی انسان در برابر حوادث ناگوار صبر میکند تا مردم بگویند چقدر با استقامت است؟ و گاهی از ترس اینکه نگویند چه آدم کم ظرفیتی است؟ و گاهی به خاطر اینکه دشمنان شماتتش نکنند، و گاهی به خاطر اینکه میداند بیتابی و جزع بیهوده است، و گاهی به خاطر اینکه چهره مظلومیت به خود بگیرد، و بیاری او برخیزند، هیچیک از این امور دلیل بر کمال نفس انسانی نیست.
اما هنگامی که به خاطر اطاعت فرمان خدا و اینکه هر حادثهای در زندگی رخ میدهد دلیل و حکمتی دارد صبر و استقامت به خرج میدهد آنچنان که عظمت حادثه را درهم میشکند، و از گشودن زبان به کفران و آنچه دلیل به جزع است خودداری میکند، این همان صبری است که در آیهی فوق به آن اشاره شده و «ابتغاء وجه اللَّه» محسوب میشود.
«ششمین» برنامه ی آنها این است که «آنها نماز را برپا میدارند» (و اقاموا الصلوه).
گرچه اقامهی نماز یکی از مصادیق وفاء بعهد اللَّه، و حتی مصداق زندهای برای حفظ پیوندهای الهی و از یک نظر از مصادیق صبر و استقامت است، ولی از آنجا که این مفاهیم کلی پارهای از مصداقهای بسیار مهم دارد که در سرنوشت انسان فوقالعاده مؤثر است، در این جمله و جمله های بعد روی آنها انگشت گذارده شده.
چه چیز مهمتر از این است که انسان هر صبح و شام رابطه و پیوند خود را با خدا تجدید کند، با او به راز و نیاز برخیزد و بیاد عظمت او و مسئولیتهای خویش بیفتد، و در پرتو این کار، گرد و غبار و زنگار گناه را از دل و جان بشوید، و با پیوستن قطرهی وجود خود به اقیانوس بیکران هستی حق، مایه بگیرد، آری نماز همه این برکات و آثار را دارد.
و به دنبال آن «هفتمین» برنامه حقجویان را با این عبارت بیان میکند «آنها کسانی هستند که از آنچه به آنان روزی دادهایم در پنهان و آشکار انفاق میکنند» (و انفقوا مما رزقنا هم سرا و علانیه).
تنها در این آیه نیست که مسأله انفاق یا زکات، به دنبال نماز قرار میگیرد، در بسیاری از آیات قرآن این ترادف به چشم میخورد، چرا که یکی پیوند انسانرا با «خدا» و دیگری پیوند او را با «خلق» محکم میکند.
در اینجا توجه به جمله ی «مما رزقناهم» که هرگونه موهبتی را اعم از مال، علم، قدرت، موقعیت و نفوذ اجتماعی و غیر آن را شامل میشود لازم است، چرا که انفاق نباید یک بعدی باشد بلکه در تمام ابعاد و همه مواهب انجام گیرد.
تعبیر به «سرا و علانیه» (پنهان و آشکار) اشاره ی دیگری به این واقعیت است که آنها در انفاقهای خود به کیفیتهای آن نیز نظر دارند، چرا که گاهی اگر انفاق پنهانی صورت گیرد بسیار مؤثرتر است، و این در مواردی است که حفظ حیثیت طرف چنین ایجاب میکند و یا نسبت به انفاق کننده که مصون از ریا و نشان دادن عمل بدیگران باشد و گاه اگر آشکار انجام گیرد اثرش وسیعتر و بیشتر خواهد بود، و این در مواردی است که باعث تشویق دیگران به این کار خیر و تاسی و اقتدا به او شود و یک عمل خیر او سبب دهها یا صدها یا هزاران کار خیر مشابه گردد.
و از اینجا روشن میشود که قرآن در انجام یک عمل مثبت آنچنان باریکبین است که تنها به اصل کار توجه نمیکند، بلکه تاکید دارد که هم اصل عمل خیر باشد و هم کیفیت انجام آن (در مواردی که یک کار ممکن است با کیفیات مختلفی انجام گیرد).
بالاخره «هشتمین» و آخرین برنامهی آنها این است که «آنها بوسیله ی «حسنات»، «سیئات» خود را از میان میبرند» (و یدرئون بالحسنه السیئه).
به این معنی که به هنگام ارتکاب یک گناه و لغزش، تنها به پشیمان شدن و ندامت و استغفار قناعت نمیکنند، بلکه عملا در مقام جبران برمیآیند، و هر اندازه گناه و لغزش آنها بزرگتر باشد به همان اندازه حسنات بیشتری انجام میدهند، تا وجود خود و جامعه را از لوث گناه با آب حسنات بشویند.
«یدرئون» از ماده ی «درء» (بر وزن زرع) به معنی دفع کردن است.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که آنها بدی را با بدی تلافی نمیکنند، بلکه سعی دارند اگر از کسی نسبت به آنها بدی برسد، با انجام نیکی در حق وی، او را شرمنده و وادار به تجدید نظر کنند، همانگونه که در آیه ۳۵ سوره ی فصلت میخوانیم:
ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینک و بینه عداوه کانه ولی حمیم: «بدی را به آنچه نکوتر است از خود دور ساز که در این هنگام کسی که میان تو و او دشمنی و عداوت است تغییر چهره میدهد گوئی دوست صمیمی تو است»!.
در عین حال هیچ مانعی ندارد که آیهی مورد بحث در صدد بیان هر دو معنی باشد.
در احادیث اسلامی نیز احادیثی به مضمون هر دو تفسیر وارد شده است.
در حدیثی از پیامبر صلی اللَّه علیه و آله میخوانیم که به معاذ بن جبل فرمود: اذا عملت سیئه فاعمل بجنبها حسنه تمحها: «هنگامی که کار بدی کردی در کنار آن کار خوبی انجام ده که آنرا محو کند».
و در نهج البلاغه میخوانیم که امیرمؤمنان علی علیهالسلام فرمود: عاتب اخاک بالاحسان الیه و اردد شره بالانعام علیه: «برادرت را در برابر کار خلافی که انجام داده است بوسیله نیکی سرزنش کن، و شر او را از طریق انعام و احسان به او برگردان».
البته باید توجه داشت این یک حکم اخلاقی و مخصوص به مواردی است که این گونه برنامه ها مؤثر واقع میشود، وگرنه اجرای حدود و کیفر بدکاران که به عنوان یک قانون در قوانین اسلامی آمده است، در همه کسانی که مشمول آن هستند یکسان اجرا میشود.
و در پایان آیه پس از ذکر برنامههای مختلف گذشته، اشاره به عاقبت کار «اولوا الالباب» و اندیشمندان و طرفداران حق و عاملان به این برنامه ها کرده میفرماید: «عاقبت نیک سرای دیگر از آن آنهاست» (اولئک لهم عقبی الدار):
– شستن آثار گناه.
در اینکه «حسنات» و «سیئات» اجمالا روی یکدیگر اثر متقابل دارند شکی نیست، و ما حتی نمونههای این موضوع را در زندگی روزمره خود مییابیم، گاه میشود که انسان سالیان دراز زحمت میکشد، و با تحمل مشقت فراوان سرمایهای میاندوزد، اما با یک ندانم کاری یا هوسبازی، یا بی مبالاتی آنرا از دست میدهد، این چیزی جز نابود کردن حسنات مادی سابق نیست که در قرآن از آن تعبیر به «حبط» شده است.
و گاه به عکس، انسان مرتکب اشتباهات فراوانی میشود، و بار خسارتهای سنگینی را بر اثر آنها بدوش میکشد، اما با یک عمل عاقلانه و حساب شده، و یا مجاهدهی شجاعانه، همهی آنها را جبران مینماید، چنانکه مثلا در مسیر همین انقلاب اسلامی که در عصر و زمان خود با آن مواجه بودیم کسانی را دیدیم که مرتکب گناهان فراوانی در نظام ظالم و جبار سابق شده بودند و به همین عنوان نیز در زندان بودند، اما به هنگام بروز جنگ با دشمنان مملکت، آنها را بخاطر تخصصهای نظامیشان به میدان دعوت کردند، آنها نیز با شجاعت و فداکاری بی نظیری ضربات مهلکی بر پیکر دشمن وارد ساختند، و در این میان بعضی شهید شدند، و بعضی ماندند و در هر دو صورت گذشتهی خود را جبران نمودند.
در آیات مورد بحث که میفرماید: و یدرئون بالحسنه السیئه (اندیشمندان با ایمان، سیئات خود را با حسنات دفع میکنند) نیز به همین مطلب اشاره شده است.
چرا که انسان غیر معصوم، خواه ناخواه گرفتار لغزشهائی میشود اما، مهم آنست که بعد از آن به فکر جبران باشد، نه تنها آثار اجتماعی گناه را با اعمال خیرش بشوید بلکه آن تاریکی و ظلمتی که از گناه بر قلب و روان آدمی مینشیند آنرا نیز با «حسنات» پاک کند، و به نورانیت و صفای فطری بازگرداند.
این کار در لسان قرآن به عنوان «تکفیر» (پوشاندن) و پاک کردن نامیده میشود (در جلد دوم تفسیر نمونه صفحه ۶۹ به بعد توضیحات دیگری نیز در این زمینه دادهایم).
البته همانگونه که در تفسیر آیات فوق گفتیم جمله و یدرئون بالحسنه ممکن است اشاره به یک فضیلت اخلاقی مهم دیگر باشد و آن اینکه اولوا الالباب، بدی دیگران را با بدی پاسخ نمیدهند، و بجای انتقام، گرفتن، نیکی میکنند، تا طرف، خود شرمنده و شرمسار گردد و به سوی پاکی بازگردد و خویش را اصلاح کند.
منبع : تفسیر نمونه مرجع عالیقدر اسلام آیت الله مکارم شیرازى